۱۴ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

داستان حاج میرزا جواد آقا تهرانى و رسیدگی به حوائج مردم

🔆 حاج میرزا جواد آقا تهرانى ایشان فرمودند:با جمعى از دوستان گاه و بیگاه به عیادت مریضها و تفقد از بیماران مى رفتیم و اغلب مرحوم حاج میرزا جواد آقا با ما همراهى مى فرمود.روزى به جذامیخانه به دیدار مجذومین رفته بودیم و رفقا مشغول تقسیم هدایا به بیماران بودند. من و مرحوم میرزا کنار جوى زیر درختى ایستاده بودیم .

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حاجیان انسان نما

🔆  ابوبصیر که یکى از اصحاب باوفاى امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام و نیز یکى از راویان حدیث مى باشد، ضمن حکایتى گوید:
به همراه حضرت باقرالعلوم علیه السلام در مراسم حجّ بیت اللّه الحرام شرکت کردم ، چون در جمع حُجّاج قرار گرفتیم ، به آن حضرت عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! امسال حاجى ها بسیار هستند و ضجّه و شیون عظیمى بر پا است ؟!

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

داستان پنبه‌دزد، دست به ریشش می‌کشد

🔹تاجری کارش خریدوفروش پنبه بود و کار و بارش سکه که بازرگانان دیگر به او حسودی می‌کردند.
🔸یک روز یکی از بازرگان‌ها نقشه‌ای کشید و شبانه به انبار پنبه تاجر دستبرد زد. شب تا صبح پنبه‌ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه خودش انبار کرد.

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندازه تلاشت توقع داشته باش

✍️ پادشاهی در حال قدم زدن در باغش بود. باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت:پادشاه! فرق من با وزیرت چیست که من باید این‌گونه زحمت بکشم و عرق بریزم، ولی او در ناز و نعمت زندگی می‌کند و از روزگارش لذت می‌برد؟شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند. هردو آمدند.پادشاه گفت: در گوشه باغ گربه‌ای زایمان کرده، بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده! هر دو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خود را اعلام کردند.

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قهرمانان زندگیت را درست انتخاب کن

✍️ نادانی رو به خردمندی کرد و گفت: فلان شخص، ثروتمندترین مرد شهر است. باید از او آموخت و گرامیش داشت.خردمند خندید و گفت: فلانی کیسه‌اش را از پول انباشته، آن‌گاه تو اینجا با جیب خالی بر او می‌بالی و از من می‌خواهی همچون تو باشم؟نادان گفت: خب گرامیش مدار، به‌زودی از گرسنگی خواهی مرد.خردمند خندید و از او دور شد.از گردش روزگار مرد ثروتمند در کام دزدان افتاد و آنچه داشت از کف بداد و دزدان کامروا شدند.

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهمیت و اولویّت هزینه کردن برای مادر و پدر نسبت به دیگران

✍️رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:کسى که پنج دانه خرما یا پنج گرده نان یا چند دینار یا درهم دارد و می ‏خواهد آنها را به مصرف رساند، در درجه‏ اول، برای پدر و مادر خود خرج نماید؛ در درجه‏ دوم، براى خودش و زن و فرزندش، در درجه‏ سوم، براى خویشاوندان و برادران مؤمنش؛ در درجه‏ چهارم، براى همسایگان فقیرش و در درجه‏ پنجم، در راه خدا به مصرف رساند. مورد پنجم از همه‏ آنها اجر کمترى دارد.

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خدا اعتماد کن

🔹دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت.
🔸پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت!

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ماجرای شکایت حضرت ایوب از شیطان

🌼شاکر و صابر
✍️حضرت ایوب (علیه‌السلام) را نماد صبر می دانیم. اما ایشان یکجا از شیطان به خدا شکایت می کند : به یاد آر بنده ما ایوب را آنزمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب وگرفتاری نموده

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چطوری سر دنیا کلاه بذاریم؟!

🔹عارفی بود که کار می‌کرد و زحمت می‌کشید. پول خوب درمی‌آورد اما غذای ساده‌ و نان خشکی می‌خورد. پولش را صدقه می‌داد، انفاق می‌کرد و برای فقرا غذای خوب می‌گرفت.

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از نداشتن هایت گله نکن...خداوند جبران میکند

✍️ مردى از امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: در زمان پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مردى بود که (ذو النمره) نامیده مى‏شد. او از زشت‏ترین مردم بود و به سبب همین زشتى او را (ذو النمره) مى‏نامیدند.

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰