حاج میرزا جواد آقا تهرانى ایشان فرمودند:با جمعى از دوستان گاه و بیگاه به عیادت مریضها و تفقد از بیماران مى رفتیم و اغلب مرحوم حاج میرزا جواد آقا با ما همراهى مى فرمود.روزى به جذامیخانه به دیدار مجذومین رفته بودیم و رفقا مشغول تقسیم هدایا به بیماران بودند. من و مرحوم میرزا کنار جوى زیر درختى ایستاده بودیم .
آن مرحوم تعریف آقاى فیروزآبادى مؤ سس بیمارستان فیروزآبادى تهران را مى کرد و از خصوصیات و فضائل او سخن مى گفت . من از باب تشبیه گفتم به مانند مرحوم حاج شیخ حسنعلى .مرحوم میرزا فرمودند: اسم حاج شیخ به میان آمد همین دیروز واقعه اى رخ داده که شما باید بدانید ولى شرطش آن است که از اشخاص مذکور و نامشان سوال نکنید.
سپس فرمود:شخصى است که گاهى با یک روح تماس مى گیرد و از اوضاع عالم برزخ از او سؤ الاتى مى کند.
البته باید دانست که این تماس از قبیل احضار ارواح معمول نبوده بلکه این شخص با خلع و لبس رسماً با آن روح صحبت مى کرده است مرحوم میرزا به من فرمودند: شما هم آن شخص را مى شناسید و هم آن روح را.ولى چون قرار بر این بود که من از نامشان سوال نکنم من حدس زدم که آن شخص خود مرحوم میرزا و آن روح روح مرحوم شیخ زین العابدین تنکابنى بوده باشد؛ واللّه اعلم .
سپس گفتند همین دیروز با آن روح تماس گرفت و گفت آیا ممکن است که همراه روح مرحوم حاج شیخ حسنعلى بیائید تا با ایشان هم مصاحبه اى داشته باشیم . آن روح گفت : امکان این مطلب نیست ، زیرا مرحوم حاج شیخ آنقدر مقامش بالا است که امثال ما دسترسى به ایشان نداریم .از او سؤ ال کردم شما نمى دانید چه عملى باعث علو مقام و ارتفاع درجه آن مرحوم شده است ؟
در جواب گفت : آنچه در عالم برزخ بین ارواح مؤ منین معروف است این است که مى گویند: حاج شیخ در دنیا به حوائج مردم رسیدگى مى کرده است تا آنجا که در هر شب بارها او را براى رفع حوائجشان از خواب بیدار مى کرده اند و او بدون ناراحتى با روى گشاده بکار مردم رسیدگى مى کرده است .
اتفاقاً همینطور هم بود و درب خانه حاج شیخ در 24 ساعت شبانه روز به روى مردم باز بود. ضمناً باید دانست آنها که با مرحوم میرزا جواد آقا ارتباط داشتند میدانند که آن بزرگوار یک کلمه سخن نسنجیده بر اساس ظن و گمان نمى گفت و این سخن را از آن جهت به من فرمود که موجب استحکام عقیده من به عالم برزخ و ثواب و عقاب بشود زیرا میدانست که معلم هستم و کار من زیرساز اعتقاد نوجوانان مسلمان است . خدایش رحمت کند.
داستانهایى از مردان خدا، قاسم میر خلف زاده